حقوق کودک
بچه های انسان "ضعیف ترین"و"قوی ترین" موجود روی زمین است ."ضعیف ترین"،زیرا برخلاف جانوران دیگر ،پس از تولد نمی تواند راه برود یا پرواز کند و باید سال ها زیر مراقبت و حفاظت دیگری باشد، "قوی ترین "، زیرا نماینده تکامل یافته ترین نوع جانوران زنده ای است که فرایند معجزه آسای "زندگی"،از 4 میلیارد سال پیش تاکنون ،آن را شناخته است.
بنابراین کودک باید بیشتر از هر چیز و هرکس و هر چیز دیگری مورد احترام باشد ،ولی متاسفانه اکنون احترام او کمتر از هر چیز است: در افریقا می گذراند از گرسنگی بمیرد، در حالی که هزاران کیلو مواد غذایی قابل استفاده را در آمریکا و اروپا به زباله دان میریزند ، در آمریکای جنوبی میگذراند از وحشت حمله ی گروه های مسلح جان دهد؛
در خاور میانه ،اسلحه به دستش می دهند تا به عنوان سرباز فدا شود، در اروپا میگذراند از بدرفتاری و خشونت بمیرد ،و هنگامی که می گذراند زنده بماند اورا بی سواد و بی اطلاع ،در خشونت و توحش شهرها رها می کنند.
"پیمان بین المللی حقوق کودک"درباره ی حقوق کودکان است،ولی "ما بزرگسالان" مسئول عملی کردن این پیمان هستیم .
در برخی زمینه ها ،فقط دولت ها می توانند مشکلات بزرگ را حل کنند ،مانند جنگ و گرسنگی و قحطی.ولی هرکدام از ما می توانیم در زمینه های دیگر موثر باشیم:
پیمان حقوق کودک نیز مسیر طولانی را پیموده است و از نظر تاریخی و فلسفی،ادامه ی "حقوق بشر"و بخشی از آن است.پس نمی توان بدون پذیرفتن"حقوق بشر"،"حقوق کودک"را پذیرفت و نمیتوان هنگامی که "حقوق بشر" نقض میشود انتظار داشت که "حقوق کودک"رعایت شود .
حقوق کودک طیفی از حقوق زیستی و حیاتی تا حقوق اجتماعی و آزادی های مدنی را در بر میگرد ؛هر حق ،وابسته به حقوق دیگر و مکمل آنها است و حقوق کودک یک کل یکپارچه و پیوسته به هم را تشکیل می دهد :
نمی توان آزادی بیان داشت، ولی گسنه بود . نمیتوان خاموش ماند ،چرا که سیر هستیم ، مگر میشود از بهداشت لذت برد هنگامی که از تبعیض رنج میبریم؟ آیا حق زنده ماندن با بی سواد ماندن سازگار است؟ هیچ حقی از حق دیگر قابل تجزیه نیست.
باید به ان پویایی بزرگی که این حقوق پایه ای را که به هم پیوند میدهد بیندیشیم و تلاش کنیم همه ی حقوق باهم حاصل شوند .